نوشته اصلی توسط
organita
من یه خواستگار دارم چند بار باهاشون صحبت کردم و چند ماه میشناسمشون توی این مدت متوجه شدم که ایشون خیلی به خانواده وابسته است خصوصا که کارش با پدرشونه من همون ابتدا که متوجه شدم رد کردم اما اصرار زیادی کردن که بشناسمشون که توی این مدت بهشون گفتم حداقل حساباتونو از هم جدا کنین که اگه مشکلی پیش بیاد در آینده حداقل حساب و کتابت مشخص باشه و خواهرو برادرات ادعایی نداشته باشند که این کار رو انجام داد ولی خیلی وابسته خانوادش منظوراینه هر کی از خانوادشون کار دارن به ایشون میگن که انجام بده حتی خواهر یا برادر متاهلش، بهشون گفتم که میگه من از خانوادم نمیتونم بگذرم میگم من ازینو ازت نمیخوام وظیفته به پدرو مادرت برسی اما خواهرو برادرات خودشون کاراشونو بکنن، یه کم اونا وقت واسه خانواده بذارن میگه نه من همینجوریمو و عوض نمیشم بحثو عوض میکنه، مشکل دیگه ش هم اینه بنظرم روز خواستگار متوجه شدم مامان وباباش از لحاظ سطح فکری مثه ما نیستن شاید یه مواردی از نظر خانواده ما عادی باشه اما از نظر اونا درست نیست وباید رعایت بشه حتی مامانش به طرز لباس پوشیدنم برای روز خواستگاری ایراد گرفته این لباس مخصوص مهمونی خانوادگیه باید مانتو میپوشیده تنها ایرادی که تونسته بگیره این بود و اینکه زیادی مستقلم دو روز دیگه مطیع شوهر نمیشم. تنها ایرادشون همینه مشکل دیگه ای ندارن.بنظرتون چکار کنم این اخلاقشو میشه تغییر داد؟